دوروئی و نفاق
حضرت امام خمینی نهمین حدیث از کتاب" چهل حدیث" را به بیان نفاق در گفتار و نفاق در عمل ، مراتب ، درجات و درمان این بیماری قلبی اختصاص داده و باب سخن را در این زمنیه با روایتی از امام صادق علیه السلام می گشاید:
« هر کس مسمانان را با دورو و دو زبان دیدار کند ، روز قیامت در حالیکه برای او دو زبان از آتش است ، محشور می گردد.»
معنای دورویی و دوزبانی
"دورویی" آن است که انسان ظاهرش را به گونه ای وانمود کند که خلاف باطنش باشد ، مثلاً ظاهراً نشان می دهد که به کسی محبت دارد، اما در حقیقت خلاف آن باشد ، این را نفاق عملی می نامند .
"دو زبانی" آن است که شخص ظاهراً و در حضور کسی او را ستایش کند و اظهار دوستی نماید ، اما در غیاب او ، از وی بدگویی و غیبت به عمل آورد . این را نفاق قولی ( نفاق در گفتار ) می نامند .
البته نفاق در همه ابعاد ناپسند است ، اما این دو جنبه از نفاق محسوس تر و از صفات مشخص منافقان است .
مراتب نفاق
نفاق و دورویی مانند سایر صفات نفسانی مراتب و درجات مختلفی دارد . هر کدام از صفات درونی را که انسان درصدد معالجه بر نیاید ، تقویت و چه بسا در ادامه عمر جزء ذات انسان گردد و تمام ابعاد شخص تحت حاکمیت و سیطره آن ویژگی نفسانی قرار بگیرد . صفت نفاق هم از این حکم خارج نیست . این صفت از ویژگیهای شیطان است . چنان که آن ملعون برای آدم و حوا سوگند خورد من از پند دهندگان به شما هستم ( اعراف / 21) در حالی که غیر از این بود . بنابراین چه بسا باطن شخص منافق صورت شیطان شود ، در حالی که ظاهرش صورت انسان است . اگر انسان درصدد جلوگیری از این صفت ناپسند بر نیاید ، به اندک زمانی چنان مهار نفس گسیخته گردد که با هر کس رو دررو و مواجه می شود ، دو رنگی و نفاق را به کار می برد و صداقت و صمیمیت از وجودش رخت بر می بندد .
یکی از مراتب نفاق ، نفاق با خداوند متعال است ، که در این جهان مبتلای به آن هستیم . زمانی که پرده های غفلت کنار رفت و از دنیا رخت بر بستیم ، متوجه اعمال خود می شویم و متقاضی برگشت به دنیا می گردیم ( مومنون/ 99) ، اما چنین تقاضایی برآورده ناشدنی است .
اگر ظاهر و باطن مطابقت داشت ، خوشا به حال مدعی ؛ و الا شخص از جمله منافقان و دو زبانان و دورویان است و باید تا فرصت باقی است درصدد درمان نفس از این صفت ناپسند برآید .
پیامبر گرامی اسلام می فرماید :
« مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند ».(کافی/ج 2)
ما را چه شده است که به هر طریق درصدد آزار دیگرانیم ؟! با این حساب چگونه ادعای مسلمانی می کنیم ؟!
ای مدعی!
ای مدعی ایمان! اگر واقعاً در عالم هستی، مؤثری جز خدا نمی دانی ، این همه خضوع در برابر اهل دنیا برای چیست؟!
ای مدعی اخلاص! اگر در زهد و اخلاص راستگو هستی و عبادات تو برای خداست، پس چرا در برابر مدح و ستایش دیگران خوشحال می شوی؟!
ای مدعی ولایت از جانب ولی الله و مدعی خلافت از جانب رسول الله ! تو هر گاه بر اساس حدیث معروف، حافظ دین الهی و مخالف هوا و هوس و پیرو امر پروردگار باشی ، حجت الهی بر مردم هستی ، و الا در حلقه عالمان بدکردار و از زمره منافقان می باشی.
ای مدعی حکمت الهی و ای دانشمند به حقایق و مبدا و معاد! به راستی اگر به احوال بهشت و دوزخ آگاهی ، باید آرام و قرار نداشته باشی ، در آباد کردن عالم باقی همت گماری و از خواهش های نفس بپرهیزی ، پس چرا این همه دانسته ها به قدر بال مگسی در تو اثر نکرده است ؟
درمان نفاق
1- اندیشیدن در پیامدهای نفاق ؛ شخص وقتی که به این صفت معروف شد ، از انظار مردم می افتد و رسوای خاص و عام می گردد؛ حتی اگر بتواند ماهیت خود را در این دنیا بر مردم پوشیده بدارد، در آخرت ماهیت و شخصیت واقعی او آشکار می شود و با منافقان و شیاطین عذاب همنشین می گردد . اندیشیدن در این پیامدها انگیزه مهمی برای معالجه این بیماری خواهد بود .
2- اقدام عملی : پس از اینکه شخص در پیامدها و عواقب این صفت ناپسند اندیشه کرد، باید دست به اقدام عملی نبرد . مدتی را در حرکات ، سکنات و گفتار خود دقت کند ، بر خلاف خواهش نفس گام بردارد ، اعمال و گفتار خود را در ظاهر و باطن نیکو سازد و از خداوند متعال برای رهایی از دست این صفت پست کمک جوید. خداوند متعال نیز وقتی او را در مسیر مجاهدت دید ، یاری می رساند .
خداوندا ! ما را از این خواب طولانی بیدار کن و از مستی و بی خودی هشیار فرما. دل ما را به نور ایمان منور کن . ما مرد این میدان نیستیم ، تو خود از ما دستگیری فرما.